به دریایی درافتادم که
پایانش نمیبینم کسی را پنجه افکندم که
درمانش نمیدانم
فراقم سخت میآید ولیکن صبر میباید که
گر بگریزم از سختی رفیق سست پیمانم
مپرسم دوش چون بودی به تاریکی و تنهایی
شب هجرم چه میپرسی که
روز وصل حیرانم
شبان آهسته مینالم مگر دردم نهان ماند
به گوش هر که در عالم رسید آواز پنهانم
دمی با دوست در خلوت
به از صد سال در عشرت
من آزادی نمیخواهم که با یوسف به زندانم
من آن مرغ سخندانم که
در خاکم رود صورت هنوز آواز میآید به معنی از گلستانم
نظرات شما عزیزان: